من در این خانه......
من در این خانه
به گمنامی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای افتادن برگ راا
وقتی از درخت می ریزد
و صدای
چک چک آب وصدای
عطسه آب از هر رخنه سنگ
چکچک چلچله از سقف بهار
و صدای ویِژ ویِژ
باز و بسته شدن پنجره تنهایی
و صدای پاک
پوست انداختن مبهم عشق
.
و ترک خوردن خودداری روح
.
و صدای باران را
روی پلک تر عشق
.
و
صدای جیرجیرکهارا میشنوم
وصدای خرو پف همسرم را میشنوم
و
با خود میگویم خوش به حالش
چه آرام و راحت خوابیده است.
.
و من اینجا......
!!!!!!!!!!!!!.
!
